یکی از وظایف مستحبی دیگر این است که وقتی نام مبارک حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف را می شنویم، به احترام او از جا بر خیزیم و بایستیم، شاعر معروف شیعه دِعْبِل خُزاعی وقتی که قصیده تائیّه خود را در محضر حضرت امام رضا علیه السلام خواند، تا به این شعر رسید:
خُرُوجُ اِمامٍ لا مَحالَةَ واقِعٌ یَقُومُ عَلَی اسمِ اللهِ بِالْبَرَکاتِ
حضرت رضا علیه السلام برخاست و روی دو پایش ایستاد، و سرش را به زیر افکند، سپس دست راستش را بر سرش نهاد و گفت: (اللهم عَجِّل فَرَجَهُ و مَخْرَجَهُ، وانصُرنا بِهِ نَصْراً عَزیزاً؛(2) خدایا، در فرج خروج حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف شتاب فرما، و ما را به وسیله او به پیروزی شکست ناپذیر و پرشکوه، یاری فرما).
این مطلب بیانگر آن است که با شنیدن هر یک از نام های امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، برخاستن و ایستادن مستحب است، واین استحباب، اختصاص به واژه (قائم) ندارد.
ولی عبدالله سبط محدّث جزائری ذکر کرده که، روایتی را به این مضمون دیده است که (روزی نام قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف درمحضر امام صادق علیه السلام ذکر شد، آن حضرت به احترام و تجلیل از این اسم برخاست وایستاد).(3)
استقامت در راه ولایت و پاداش آن از مهم ترین وظایف، ثبات واستواری در ولایت ودوستی امامان علیهم السلام است، در روایت آمده امام سجّاد علیه السلام فرمود: (کسی که در عصر غیبت قائم ما عجل الله تعالی فرجه الشریف در مسیر ولایت و دوستی ما، ثابت قدم و استوار باشد، خداوند پاداش هزار شهید همانند شهدای بدر وا ُحُد را به او عطا فرماید).(4)
صدقه دادن برای سلامتی امام زمان(عج)
بعضی از علما گفته اند: (صدقه دادن برای سلامتی حضرت مهدی مستحب است). ولی نگارنده طی بررسی کوتاهی روایت صریحی در این مورد نیافتم، اما می توان گفت: که عمومیّت روایاتی که صدقه را موجب حفظ از بلا می داند، شامل این مورد نیز خواهد شد، چنان که علاّمه مجلسی در بحارالانوار، و علمای دیگر در کتاب های خود ذکر کرده اند.
امام صادق علیه السلام :
(کسی که در حال انتظار فرج ظهور امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف بمیرد، مانند کسی است که در محضر قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف درخیمه آن حضرت است). سپس فرمود: (نه، بلکه، پاداش او همانند پاداش کسی است که با شمشیر در رکاب رسول خدا صلی الله علیه وآله با دشمنان می جنگد)
از مهم ترین تکلیف ها و وظایف، انتظار فرج است، زیرا انتظار فرج از بزرگترین عبادات می باشد.(1)
با توجه به این که معنای انتظار فرج، تنها انتظار و امید قلبی نیست، گرچه انتظار قلبی شاخه ای از انتظار فرج است، ولی به معنای عمل به خاطر ظهور حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف نیز می باشد، تا خداوند در ظهورش تعجیل فرماید. همان گونه که انتظار نسبت به کشاورز، آن است که زمین و سایر شؤون مربوط به زراعت را آماده سازد، و همان گونه که کسی که در انتظار مهمان است، بر او است که مقدمات کار را فراهم نماید، خود را برای پذیرایی از مهمان مهیّا کند، همین طور انتظار فرج به عمل و تهیّه مقدمات بستگی دارد.
بنابراین، بر ما لازم است که در عصر غیبت امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف خود و جامعه خود را با عمل های شایسته، و امر به معروف و نهی ازمنکر آماده سازیم، و در انتظار دولت عدالت گستر او باشیم.
انتظار به این معنا در روایات اسلامی مورد تأکید قرار گرفته است، در حدیث آمده، امیرمؤمنان علی علیه السلام فرمود: (محبوب ترین کارها در پیشگاه خداوند متعال، انتظار فرج است) (2)
و امام صادق علیه السلام فرمود: (اَفْضَلُ اَعمالِ شِیعتنا اِنتِظارُ الْفَرَجِ؛(3) بهترین اعمال شیعیان ما انتظار فرج است).
و حضرت امام رضا علیه السلام در وصف امامان علیهم السلام و شیعیانشان فرمود: (دین آنها تقوا، عفّت، تلاش و کوشش... و اصلاح و انتظار فرج در پرتو صبر و استقامت است). (4)
امیر مؤمنان علی علیه السلام روایت می کند که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: (برترین عبادت ها، انتظار فرج است). (5)
امام رضا علیه السلام فرمود: پدرانم از رسول خدا صلی الله علیه وآله نقل کردند که فرمود: (بهترین اعمال امّت من انتظار فرج از سوی خداوند متعال است). (6)
امیرمؤمنان علی علیه السلام فرمود: (پاداش انتظار کِشنده امر ما، مانند پاداش کسی است که به خون خود در راه خدا، غوطه ور شود). (7)
نقش جمال یار
در دل خود کشیده ام نقش جمال یار را
پیشه خود نموده ام حالت انتظار را
ریخته دام و دانه شه از خط و خال خویشتن
صید نموده مرغ دل برده از او قرار را
سوزم و سازم از غمش روز و شبان بخون دل
تا که مگر ببینم آن طرّه مشکبار را
دولت وصل او اگر یکشبی آیدم بکف
شرح فراق کی توان داد یک از هزار را
چشم امید دوختن درره وصل تا بکی
برده شرار هجر او از کفم اختیار را
ای مه برج معدلت پرده زچهره برفکن
شوی زچشم عاشقان زآب کرم غبار را
سوختگان خویش را کن نظر عنایتی
مرهمی از کرم بنه این دل داغدار را
حیران را ز جلوه ای از رخ خویش مات کن
تا رهد از خودی خود ترک کند دیار را
حسین غلامی
چه شود به چهره ی زرد من، نظری ز بهر خدا کنی
که اگر کنی همه درد من، به یکی اشاره دوا کنی
تو شهی و کشور جان ترا، تو مهی و جان جهان ترا
ز ره کرم چه زیان ترا، که نظر به حال گدا کنی
ز تو گر تفقد و گر ستم، بُوَد آن عنایت و این کرم
همه از تو خوش بُوَد ای صنم، چه جفا کنی چه وفا کنی
همه جا کشی می لاله گون، ز ایاغ مدعیان دون
شکنی پیاله ی ما، که خون به دل شکسته ی ما کنی
تو کمان کشیده و در کمین، که زنی به تیرم و من غمین
همه ی غمم بُوَد از همین، که خدا نکرده خطا کنی
تو که"هاتف" از برش این زمان، روی از ملامت بی کران
قدمی نرفته ز کوی وی، نظر از چه سوی قفا کنی؟
هاتف اصفهان
شاید آن روز که سهراب نوشت:
( تا شقایق هست زندگی باید کرد)
خبری از دل پر درد گل یاس نداشت
باید اینطور نوشت:
چه شقایق باشد
چه گل پیچک و یاس
جای یک گل خالیست
تا نیاید مهدی
زندگی زیبا نیست